در طول تاریخ بازی های رایانه ای عناوین زیادی بوده و هستند که مثلا در یک نسل خاص به صورت ۳ گانه منتشر شده اند و معمولا نیز فرنچایزهایی به این مرحله می رسند که از نظر کیفیت در سطح قابل قبولی هستند و تقاضا برای انتشار نسخه های بعدی آن ها وجود دارد. یکی از اتفاقات رایجی که معمولا در عناوینی که به صورت چند نسخه ای عرضه می شوند وجود دارد کاهش کیفیت در نسخه های جدید نسبت به عناوین اولیه آن فرنچایز است. این مسئله همیشگی نیست اما اغلب به این صورت است که اصولا نسخه اول یک فرنچایز فوق العاده برتر و زیباتر از مثلا نسخه سوم آن هستند و عناوین جدیدتر انگار آن تازگی و طراوت نسخه های اولیه را ندارند. البته این مسئله چندان نیز دور از ذهن نیست و گاهی باید در این مورد به سازندگان حق داد. چرا؟ می توان از دو جهت به این سوال پاسخ داد که چرا باید گاهی به سازندگان حق داد.
در سال های اخیر سطح انتظارات جامعه جهانی بازیبازان نسبت به دوران گذشته بسیار بالاتر رفته است مخصوصا در مورد نسخه های جدید فرنچایزی که شماره های اول آن عالی و فوق العاده بوده است. آن ها و البته خود ما انتظار داریم که وقتی یک عنوان در شماره اول برای ما خاطرات شیرینی رقم زده است در شماره های بعدی نه تنها خاطرات شیرین تری را برای ما خلق کند بلکه انتظار هم داریم تا نسخه جدید هم مانند بازی قبلی باشد و هم یک بازی جدید باشد. ما فقط می خواهیم، اما نمیدانیم چطور باید چنین کاری را عملی کرد و فکر نمی کنیم که ایا اصلا این خواسته منطقی است یا خیر؟ از جهتی دیگر در سال های اخیر نقش نمرات و امتیازات بازی ها مخصوصا مراجع معتبر در موفقیت یک بازی و حتی فروش آن بسیار پر رنگ تر شده است و این نمرات کاملا نقش تعیین کننده ای دارند.
حالا وقتی سازنده ای می خواهد نسخه جدید یک فرنچایز موفق را بسازد واقعا نمی داند که باید دقیقا چه کاری انجام دهد تا منتقدین راضی شوند. اگر بیایند و با المان های موفق عنوان اول یک بازی جدید خلق کنند و تنها کیفیت گرافیکی و .. بازی را ارتقا دهند که منتقدان انگ تکراری بودن به آن بازی می زنند و گاهی از نمره آن کم می کنند در حالی که با خود نمی گویند چرا سازنده باید اصطلاحا به ترکیب تیم برنده دست بزند و بازی موفق خود را کلی تغییر دهد؟ مثال جدیدی در این مورد را می توان در مورد عنوان Deus Ex Mankind Divided به کار برد که بسیار شبیه به عنوان بی نظیر قبلی بود و منتقدان بسیاری از جمله بنده حقیر، این مورد را بیان کردند که چرا بازی مثل نسخه قبلی است اما شاید باید بگوییم چرا نباشد؟ نسخه قبلی فوق العاده بوده است و اگر خود ما هم باشیم نمی آییم و کل بازی را تغیر دهیم و ریسک بزرگی مرتکب شویم. این در حالتی بود که بازی تغییر نکند. حالا اگر سازندگان بیایند و بازی را در نسخه جدید کاملا نو کنند و کلی المان های جدید بیاورند و تغییرات زیادی در بازی به وجود بیاورند، همین خود ما و منتقدان خواهیم گفت این بازی دیگر نامش فلان فرنچایز نیست و از این که چرا بازی مانند قبل از المان های موفق خود استفاده نکرده است و کلی تغییر کرده است، ایراد می گیریم و سازندگان را سرزنش می کنیم که نام این بازی دیگر آن بازی قبلی نیست مانند کسانی که می گویند اساسین ۴ بلک فلگ دیگر یک عنوان اساسین نیست.
این نکات را بیان کردم تا متوجه شویم که چقدر سازندگان در ساخت نسخه های جدید از فرنچایزی موفق کار سختی در پیش دارند و باید خیلی خیلی ریزبینانه عمل کنند. آن ها باید طوری عمل کنند که بازی هم المان ها و شالوده قدیم خود را حظ کرده باشد و از طرف دیگر یک عنوان با فضایی جدید و حال و هوا و مکانیک هایی نو را عرضه کنند تا بتوانند طرفداران و منتقدان را راضی نگاه دارند، دقیقا مانند کاری که مثلا استاد کن لوین در عنوان بایوشاک اینفینیت انجام داد و بازی هم یک بایوشاک بود و هم یک بازی کاملا جدید. اما خب همه سازندگان کن لوین نیستند و نمی توانند چنین دنباله های ارزشمندی را برای فرنچایزهای خود خلق کنند. سازندگان و استودیوهای محدود و کم تعدادی هستند که می توانند این کار را انجام دهند و به همین دلیل نیز ساخت نسخه های جدید عالی برای یک فرنچایز موفق ارزش خیلی بیشتری پیدا می کند و کار سازندگان را ارزشمندتر می نماید.
یکی از سازندگانی که ۳ گانه ای تاریخی را خلق کردند و در هر نسخه جدید تر توانستند تا طرفداران و منتقدان را راضی نگاه دارند و حتی کیفیت بازی را بالاتر نیز ببرند، نوابغی در قالب استودیو ناتی داگ هستند که با فرنچایز Uncharted و ۳ نسخه از آن در نسل هفتم برای پلی استیشن ۳، این سری را به عنوان فرنچایز اصلی سونی و پلی استیشن به دنیا معرفی کردند و برگ برنده این کنسول در نسل هفتم بودند. نسخه اول این سری که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد یک عنوان بسیار زیبا و عالی بود که نام این فرنچایز را بر سر زبان ها انداخت اما در نسخه دوم سازندگان بازی در ناتی داگ عنوانی را خلق کردند که دیگر تنها یک بازی عالی و فوق العاده نبود بلکه یک شاهکار بی نقص بود که تمام جامعه بازی های رایانه ای را به تحسین واداشت و گیمران و منتقدان همگی لب به تحسین آن گشودند.
ساخت دنباله برای چنین شاهکاری واقعا سخت بود و بسیار دشوار است که برای چنین بازی دنباله ای بسازید که باز هم مورد تحسین همه قرار بگیرد اما سازندگان این سری باز هم موفق به انجام این کار شدند و با عنوان Uncharted 3: Drake’s Deception شاهکاری دیگر آفریدند. عنوانی که از لحاظ جلوه های بصری پیشرفت کرده بود و البته از همان مکانیک های موفق و جواب پس داده نسخه دوم استفاده کرده بود که البته ذره ای هم نیاز به تغییر نداشتند. هر چند که در راستای موضوعی که در ابتدای این مطلب عرض کردم، برخی منتقدان به این مسئله ایراداتی گرفتند و مقداری از نمره بازی به نسبت نسخه دوم کاسته شد و در Uncharted 3: Drake’s Deception شاهد عنوانی بودیم که به جای آن که مانند Uncharted 2: Among Thieves متای ۹۶ کسب کند، به شاهکاری با متای ۹۲ تبدیل شود که این امتیاز تنها با خاطر تغییر نکردن نسبت به نسخه دوم کسر شده بود. در واقع Uncharted 3: Drake’s Deception گویا ادامه مراحل بازی دوم بود که گرافیک آن ارتقا یافته بود اما به عقیده من این نه تنها یک مورد منفی نبود بلکه نشان از هوشمندی سازندگان بازی داشت که می دانستند بازی در نسخه دوم به قدری کامل و عالی بوده است که نه نیاز است چیزی به آن اضافه شود و نه چیزی از آن کم شود. بلکه با تمرکز بر روی داستان و گرافیک بازی عنوان را خلق کردند که به حق یکی از “پادشاهان گرافیک کنسولی نسل هفتم” محسوب می شود.
با این مقدمه مفصل و طولانی به سراغ بحث اصلی این مقاله که نقد و بررسی عنوان Uncharted 3: Drake’s Deception می رویم. در این مقاله قصد داریم تا با پرداختن به ریزترین جزییات بازی در تمام زمینه ها، تمام زوایای آن را برای شما عزیزان روشن تر از قبل کنیم و شاید دوباره شما را به هوس بیاندازیم که به سراغ کنسول نسل هفتمی یا هشتمی خود بروید و این عنوان شاهکار را تجربه کنید. لازم به ذکر است که این نقد و بررسی با توجه به نسخه نسل هشتمی بازی Uncharted 3: Drake’s Deception که در قالب ۳ گانه بازسازی شده این سری برای پلی استیشن ۴ منتشر شده است صورت گرفته و مباحثی که به آن ها خواهیم پرداخت با توجه به اجرای این عنوان بر روی پلی استیشن ۴ بیان خواهند شد. اگر از طرفداران این سری هستید و قصد دارید تا یادی دوباره از این عنوان بی نظیر بکنید، پیشنهاد می کنم که در ادامه مقاله نقد و بررسی بازی Uncharted 3: Drake’s Deception با من و وبسایت تحلیلی خبری گیمفا همراه شوید.
داستان Uncharted 3: Drake’s Deception در یک کلام فوق العاده است. داستان از همان ابتدا بسیار جذاب شروع می شود و با تغییر زمان و روایت داستان هایی از کودکی نیتن و جوانی سالی باعث می شود تا داستان بازی را بهتر درک کنیم و متوجه شویم که شخصیت منفی اصلی بازی که در این نسخه می بینیم از قدیم با نیتن و سالی درگیر بوده است و این دشمنی به زمان حال رسیده است. در آغاز بازی نیتن دریک (Nathan Drake) را می بینیم که به همراه ویکتور سالیوان (Victor Sullivan) یا همان سالی خودمان قصد انجام معامله ای را با شخصی به نام تالبوت دارند که قصد خرید حلقه نیتن را دارد. در ادامه درگیری به وجود می آید و در نهایت متوجه می شویم که خریدار اصلی و در حقیقت شخصیت منفی اصلی بازی زنی به نام کاترین مارلو (Katherine Marlowe) است.
بعد از این بخش، سازندگان با هوشمندی تمام بازی را به سال ها قبل (حدود ۲۰ سال) می برند تا با وقایع آن زمان و نقش کاترین در داستان بیشتر آشنا شویم. این جا در نقش نیتن ۱۶ ساله باید از دست کاترین و آدم کش های او فرار کنید و همچنین داستان آشنایی نیتن و سالی را نیز خواهیم دید. در واقع سازندگان با یک تیر دو نشان زده اند و با رفتن به گذشته، علاوه بر افشای دشمنی و کینه شدید کاترین که از سال ها قبل وجود داشته، به نحوه آشنا شدن دو شخصیت محبوب این سری نیز اشاره می کند. همچنین در این بخش با روحیات نیتن نیز بیشتر آشنا می شویم و مشاهده می کنیم که او از همان کودکی بسیار ماجراجو، باهوش و البته کله شق بوده است و از همان زمان مجبور بوده تا تمرین از در و دیوار بالا رفتن و پریدن و.. را انجام دهد!
Uncharted 3 در زمینه شخصیت پردازی نیز فوق العاده عمل کرده است و شخصیت های محبوب این سری از نیتن و سالی گرفته النا فیشر، همه به بهترین شکل پرداخت شده اند. البته این موضوع در این فرنچایز چیز جدیدی نیست و همواره در عناوین آنچارتد شاهد شخصیت پردازی بی نظیری بوده و هستیم. اما در کنار این نکات مثبت باید به این نکته نیز اشاره کرد که شخصیت منفی اصلی بازی یعنی کاترین مارلو در حد و اندازه های شخصیت های اصلی بازی نیست و جا داشت که بسیار بیشتر بر روی شخصیت پردازی او کار شود تا باورپذیرتر به نظر برسد و آنتاگونیست قدرتمندتری برای پروتاگونیست های فوق العاده جذاب و محبوب بازی به حساب آید. در مجموع بایستی گفت داستان Uncharted 3: Drake’s Deception بسیار جذاب و هیجان انگیز است و از ساختار و چارچوب محکمی بهره می برد. داستان در بازی یک لحظه هم شما را به حال خود رها نمی کند و همواره از عوامل اصلی شما برای پیشروی در بازی است.
بگذارید تا خیالتان را راحت کنم. اگر منتظر هستید تا از کوچکترین مشکل، باگ و بی کیفیتی را در گرافیک هنری و فنی صحبت شود، مقاله را اشتباه آمده اید. Uncharted 3: Drake’s Deception یکی از خارق العاده ترین گرافیک ها را در نسل هشتم عرضه می کند و به اعتقاد بسیاری به همراه دیگر شاهکار ناتی داگ یعنی The Las of Us به شایستگی لقب “پادشاه گرافیک عناوین کنسولی نسل هفتم” را یدک می کشند. بازی چشم های شما را از زیبایی به خود خیره می کند و به قدری زیبا و با سلیقه و حرفه ای ساخته و پرداخته شده است که جای گرفتن هیچ گونه ایراد و اشکالی را نه برای من و نه برای هیچ منتقد دیگری در سراسر دنیا باقی نگذاشته است.
در مبحث فنی بازی فوق العاده عمل می کند و کاملا روان و بدون دردسر اجرا می شود. به هیچ وجه حتی در شلوغ ترین و پرافکت ترین لحظات بازی نیز افت فریم مشاهده نمی شود که این واقعا قابل تحسین است. نورپردازی بازی نیز مانند دیگر بخش های گرافیکی بازی شما را شگفت زده می کند و مواردی مانند ایجاد سایه و تلالو نور و… کاملا به صورت واقعی و Realisic طراحی شده اند و شاهد یک نورپردازی کامل و داینامیک در بازی هستیم. از لحاظ کیفیت بافت ها و تکسچرها نیز نوابغ ناتی داگ سنگ تمام گذاشته اند و در بازی اصلا با مواردی مثل بی کیفیتی بافت ها و گوشه دار بود آنها و همچنین تکسچرهای ضعیف یا پارگی تصویر و … برخورد نمی کنیم. به طور کلی در بخش گرافیک فنی باید گفت بازی کاملا عاری از ایراد و اشکال عمل می کند.
در بحث هنری نیز اوضاع چندان تفاوتی نمی کند. تنها کافیست تا به مرحله بیابان در بازی و شهر ویران شده ای که در آن قرار دارد نگاه کنید تا متوجه شوید قضیه از چه قرار است و با چه طراحی هنری بی نظیری روبرو هستید. بازی حتی در یک مرحله نیز از لحاظ تنوع طراحی برای بازیباز کم نمی گذارد و شما بازی را در انواع و اقسام محیط هایی با طراحی زیبا و بی نظیر پیش می برید. از صحرا و بیابان گرفته تا فرودگاه، هواپیما، کشتی، شهر، بازار، اسکله، شهر افسانه ای گم شده، ساختمان در حال سوختن و…. هر یک شما را با طراحی هنری چشم نواز خود شگفت زده می کنند و جای هیچ گونه اما و اگری را برای ما باقی نمی گذارند و مخصوصا در مراحلی که از تم شرقی و عربی برخوردارند چشمهای بازیباز را خیره می کنند و با معماری زیبا و الگو گرفته از این تم ها مراحلی فوق العاده جذاب را برای ما رقم می زنند. در مجموع در مبحث گرافیکی بازی در بخش فنی و هنری باید اذعان داشت که Uncharted 3: Drake’s Deception بدون شک یک الگو و یک میزان برای سایر عناوین است و هر عنوانی را که بخواهیم از لحاظ کیفیت گرافیکی بسنجیم میتوان آن را با Uncharted 3: Drake’s Deception که مثالی از یک عنوان بی نقص در این بخش است مقایسه کرد و آن را سنجید.
گیم پلی Uncharted 3: Drake’s Deception نیز به مانند تمامی عناوین این فرنچایز، نقطه عطف آن محسوب می شود و چندین ساعت لذت ناب را برای شما به ارمغان می آورد و شما را پای بازی میخکوب می کند. اگر به دنبال تجربه یک عنوان اکشن شوتر سوم شخص بسیار لذتبخش و با کیفیت هستید، Uncharted 3 همان بازی است که انتظارش را می کشید و با شما کاری می کند که در حین اجرای بازی و پیشروی در آن فقط دعا می کنید که ای کاش بازی تمام نشود و از صمیم قلب سازندگان بازی را تحسین می کنید. مبارزات بازی که بر پایه کاورگیری و شلیک هستند بسیار بی نقص و جذاب انجام می شوند و آدرنالین خون شما را مخصوصا در درجات سختی بیشتر بازی، کاملا بالا برده و هیجان را به شما تزریق می کند.
همان گونه که در بخش گرافیک و طراحی هنری بازی خدمت شما عزیزان عرض کردیم، بازی تنوع مراحل و همچنین طراحی مراحل فوق العاده ای دارد و در هیچ بخشی از بازی شما را دلزده و ناامید نمی کند و بازی همواره در حال رو کردن یک مرحله و محیط جدید برای شما است. از این گذشته چیدمان مراحل نیز بسیار مناسب انجام شده است و کاملا در راستای لذت بردن بیشتر شما از بازی عمل می کنند. به محض این که بخواهید از مبارزات خسته شوید سکانسی مثل اسب سواری در صحرا و پریدن روی ماشین های مختلف و یا مراحلی مثل فرار از کشتی در حال غرق شدن و … از راه رسیده تا هیجان شما را به اوج برسانند. سکانس اسب سواری در صحرا به جرات یکی از هیجان انگیز ترین مراحلی است که تا به حال در بازی های رایانه ای تجربه کرده ام و تلفیق گیم پلی جذاب این مرحله با طراحی هنری و گرافیک بی نظیر صحرا و اسب ها و … یک تجربه خاص و فراموش نشدنی را برای شما رقم می زند. تجربه ای که البته از این دست در سری عناوین Uncharted کم نداشته ایم.
تنوع سلاح ها در بازی بسیار بالاست و انواع و اقسام آن ها از کلت و مسلسل و شات گان و اسنایپر و آر پی جی و نارنجک انداز و … در بازی در اختیار شما قرار دارد تا به شیوه های مختلف و بر حسب نوع مرحله ای که در آن هستید دشمنان را از پای در آورید و سلاح مناسب آن مرحله را بیشتر استفاده کنید. سیستم شلیک نیز به مانند همیشه در عناوین این سری کاملا بدون نقص است و دقیق و عالی عمل میکند. هنگام شلیک دوربین بازی بر طبق عرف عناوین سوم شخص به روی شانه نیتن می رود تا تیراندازی را برای شما راحت تر کند. کاور گیری نیز بسیار راحت انجام می شود و هر گز شما را با کاورگرفتن های خود بخودی یا بلند شدن از کاور و پریدن از روی آن و … آزار نمی دهد و کاملا تحت کنترل شماست.
موردی که در بخش مبارزات بازی می توان به آن اشاره کرد این است که شاید اگر تعداد کمی المان ها یا مکانیک های جدید در مبارزات این نسخه اضافه می شد می توانست خیلی جذاب تر باشد و یا لااقل شاهد وجود سلاح های جدید در بازی بودیم، زیرا سلاح های بازی کاملا مانند نسخه دوم هستند و در واقع مبارزات بازی نیز با آن نسخه مو نمی زنند. در واقع بازی نسبت به نسخه دوم که شاهکاری بی بدیل بود تنها در زمینه گرافیک پیشرفت هایی کرده است و در بخش گیم پلی گویی که ادامه نسخه قبل است که همین موضوع نیز باعث شد تا امتیارات بازی مقداری از عنوان قبلی کمتر شود وگرنه بازی نه تنها نسبت به Uncharted 2 افت نکرده است بلکه در بخش گرافیک پیشرفت هم داشته است اما دلیل این که بسیاری از منتقدان مقداری از امتیاز بازی کاستند همین عدم هر گونه تغییر در گیم پلی بازی بود که درست یا غلط بودن آن از جنبه های زیادی قابل بحث است و در مقدمه این مطلب نیز صحبت کوتاهی در مورد این موضوع را با شما مطرح کردیم.
یک نظریه این است که “وقتی یک سیستم بی نقص است و به بهترین شکل ساخته شده است دیگر دلیلی ندارد تا آن را بیهوده عوض کرد و در واقع می گویند “نباید به ترکیب تیم برنده دست زد” و نظریه دیگر می گوید “حتی بهترین سیستم ساخته شده نیز جا برای پیشرفت دارد و نباید عینا تکرار شود.” شاید هر دوی این نظریه ها تا حد زیادی درست باشند و در واقع باید گفت انتظاری برای این که تغییرات ساختاری و بنیادی در بازی حاصل شود و گیم پلی و مبارزات از این رو به آن رو شوند نداشتیم، اما اگر یکی دو مورد جدید در جهت جذاب تر کردن مبارزات بازی به نسخه سوم اضافه می شد جالب بود.
تم اصلی موسیقی سری Uncharted که توسط Greg Edmonson ساخته شد در تاریخ موسیقی بازی های رایانه ای جاودانه شده است و Greg Edmonson که در عرصه سینما و تلویزیون با موسیقی سری Firefly کاملا شناخته شده است را نیز در زمره بزرگترین موسیقیدانان و Composer های عناوین رایانه ای تا به امروز قرار داد. جدا از این تم اصلی بازی، در Uncharted 3: Drake’s Deception شنوای موسیقی ها و ساندترک بسیار زیبایی هستیم که به مانند دو نسخه قبل به قدری شنیدنی و روح نواز هستند که دوست دارید آن ها را بارها و بارها گوش دهید. در واقع این عنوان از آن دست بازی هایی است که موسیقی آن نه تنها کاملا بر روی بازی نشسته است و آن را بسیار جذاب تر می کند بلکه به تنهایی و به عنوان یک آلبوم موسیقی نیز کاملا شنیدنی است.
در نسخه سوم با توجه به وجود مراحلی که در صحرای عربستان و کشورهای عربی (یمن) و… دنبال می شود شاهد وجود تمی شرقی تر در ساندترک بازی هستیم و بیشتر از نسخه های قبل (که البته آن ها نیز در بسیاری مواقع تم شرقی داشتند) از قطعات موسیقی مناسب با حال و هوا و معماری عربی و شرقی استفاده شده است. محال است که به قطعاتی مانند Nate’s Theme یا Atlantis of Sand گوش فرا دهید و شیفته و عاشق آن ها نشوید و قطعا بارها به آن ها گوش خواهید داد. می توان گفت موسیقی در عنوان Uncharted 3: Drake’s Deception و به طور کلی در این سری، علاوه بر گوش بازیباز و شنونده، روح وی را نیز مورد هدف قرار می دهد و شاهد وجود قطعاتی در بازی هستیم که علاوه بر گوش نواز بودن، کاملا روح افزا و روح نواز نیز هستند و به شما آرامش می بخشند.
احیانا که انتظار ندارید عنوانی که تاکنون در تمامی بخش هایی که از آن صحبت کردیم فوق العاده بوده است، در زمینه صداگذاری شخصیت ها نقصی داشته باشد؟ انتظار که ندارید ناتی داگ در این زمینه و یا هر زمینه دیگری کم کاری کرده باشد و صداگذاری بی کیفیتی را در بازی شاهد باشیم؟ درست است. نباید هم داشته باشید. صداگذاری شخصیت ها در بازی Uncharted 3: Drake’s Deception نیز به مانند دیگر عناوین سری در اوج کیفیت قرار دارد و حتی کوچکترین و جزئی ترین نقش ها نیز به بهترین شکل ممکن کار صداگذاری شخصیت ها را انجام داده اند. در صدای تمامی شخصیت ها کاملا احساسی که در آن لحظه دارند مشهود است و به خوبی حس غم، ترس، شادی، عصبانیت و … همان طور که در یک انسان واقعی وجود دارد در صدای شخصیت های بازی کاملا حس می شود.
ترکیب این صداگذاری حرفه ای با گرافیک فوق العاده بازی و صورت های بسیار طبیعی شخصیت ها، باعث شده است تا گوش دادن دیالوگ ها و صحبت ها در بازی بسیار لذت بخش تر باشد و به هیچ عنوان لحظه ای حس مصنوعی بودن به بازیباز دست ندهد، طوری که انگار مشغول گوش دادن و مشاهده صحبت کردن بین افراد در دنیای واقعی با انسان های واقعی است. همچنان نیز در راس کیفیت کار صداگذاران بازی، صداپیشگی نولان نورث در نقش نیتن دریک محبوب ما قرار دارد که واقعا بی نظیر و بدون ذره ای نقص در نقش نیتن ظاهر شده است و لذت بازی را با بذله گویی های همیشگی نیتن و صحبت کردن های وی با خودش! چند برابر کرده است. همچنین صداپیشگان سالی و النا نیز مانند همیشه کار خود را در کنار نولان نورث به عالی ترین شکل انجام داده اند و صداگذاران سایر شخصیت ها مانند کاترین مارلو و … نیز با عملکرد حرفه ای خود باعث کامل شدن روند صداگذاری شخصیت ها در بازی شده اند، البته می توان اشاره کرد که شخصیت تالبوت می توانست صداگذاری بهتری داشته باشد و این طور به نظر می رسد که اجرای وی از سطح اجرای شخصیت های دیگر بازی مقداری پایین تر است. در مجموع باید گفت صداگذاری و موسیقی عنوان Uncharted 3: Drake’s Deception نیز مانند سایر بخش های این بازی در بالاترین سطح ممکن قرار دارد و بدون شک بازی در این زمینه نیز یکی از سردمداران نسل هفتم محسوب می گردد.
Uncharted 3: Drake’s Deception شخصیت و نماد قدرت و عظمت کنسول پلی استیشن ۳ است. Uncharted 3 از آن دست بازی هایی نیست که در نتیجه گیری نقد آن ها بگوییم فلان بازی یک عنوان بی نظیر است که باید حتما تجربه کنید. Uncharted 3 نماد پلی استیشن ۳ است و اصلا قابل هضم نیست که این کنسول را داشته باشید و Uncharted 3 که یکی از دو سه بازی برتر آن است را تجربه نکرده باشید. هیچ تعریف و تمجیدی بی دلیل نیست. این همه تحسین و تمجیدی که تمام دنیا از Uncharted 3 به عمل آورده و می آورند حاصل زحمت یک تیم است که ذره ذره بازی و لحظه لحظه آن را بی نقص ساخته اند و باید هم مزد زحماتشان را بگیرند. اگر همین ناتی داگ عنوانی ضعیف بسازد تمامی همین منتقدان شمشیر را برایش از رو می بندند و آن را می کوبند، اما این سطح کاری و کیفیت بی نظیر شاهکارهای این استودیو است که این اجازه را از منتقدان می گیرد و با هر عنوان که می سازد استانداردهای آن سبک و این صنعت را بالاتر می برد.
Uncharted 3: Drake’s Deception عنوانی است که باعث افتخار صنعت محبوب ماست و با آن می توانیم در برابر هر هنر دیگری فخر فروشی کنیم که ما چنین بازی هایی داریم. عنوانی که استانداردهای صنعت بازی های رایانه ای را بالا می برد و هر زمان کنسول خود را روشن کنید و به سراغ تجربه آن چه در نسل هفتم و چه نسخه بازسازی شده در نسل هشتم بروید باز هم برایتان نکات جدیدی دارد و به قدری لذت بخش است که انگار دارید برای اولین بار آن را تجربه می کنید. خیلی کم تعدادند عناوینی که در سبک شوتر سوم شخص این قدر ارزش تکرار داشته باشند و بتوانید بدون این که خسته شوید بارها و بارها آن را تجربه کنید. این که بگویم این بازی را حتما تجربه کنید و یا آن را حتما در نسل هشتم هم بخرید، تنها و تنها توضیحات واضحات است و گمان نمی کنم کسی وجود داشته باشد که کنسول پلی استیشن ۳ را داشته باشد و سری عناوین Uncharted را تجربه نکرده باشد و حتی باید به تمام کسانی که در نسل هفتم این عناوین را بازی کرده اند نیز بگویم ارزش خرید نسخه بازسازی شده این ۳گانه در نسل هشتم، از ۹۰ درصد عناوینی که در نسل هشتم عرضه شده اند بالاتر است